دانلود پاورپوینت درس چهارم فارسی چهارم ارزش علم
این محصول قابل ویرایش با فرمت pptxدر 11اسلاید آماده و قابل ارایه می باشد.
دارای متن خوانا و گویا با استفاده از فونت های استاندارد
دارای طراحی زیبا و کاربر پسند
انتخاب رنگ مناسب بک گرند ومتن برای بهتر دیده و خوانده شدن متن
استفاده از مارکر ومشخص کردن کلمات ومطالب مهم موضوع
دارای عکس های مرتبط با موضوع
استفاده از تصاویر زیبا برای تاثیر بیشتر
دارای ترنسنشن های متفاوت برای هر اسلاید
طراحی محتوا متناسب با موضوع
دارای صفحه تشکر
درزمانهای قدیم، حکیمی قصد سفر کرد؛ کنار دریا رفت و سوار کشتی شد. خیلی زود کشتی با بادبانهای برافراشته، حرکت کرد.
کشتی، چند روزی به راه خود ادامه داد. در این مدت، حکیم آرام و شادمان بود و به زندگی و مردمان فکر میکرد.
روزی، کشتی گرفتار توفان شد. موجهای دریا یکی بعد از دیگری از راه میرسیدند و خود را به کشتی میکوبیدند.
ناخدا هرچه کرد، نتوانست کشتی را از میان امواج نجات دهد. چیزی نگذشت که کشتی چند نکه شد و مسافران در میان امواج گرفتار شدند
حکیم هم به تخته پارهای چسبید و دل به خدا سپرد تا چه پیش آید. ساعتی در این حال بود که از هوش رفت.
وقتی چشم باز کرد، خود را در ساحلی دور، تنها دید. حکیم فهمید که از بلای توفان نجات یافته است و باید برای زنده ماندن خود چارهای بیندیشد؛
درحالی که هیچ چیز نداشت و آنچه را با خود آورده بود در توفان دریا از دست داده بود.
حکیم، کم کم به خود آمد و چون به خواندن و نوشتن، بسیار علاقه داشت روی ماسههای نرم کنار دریا مینوشت.
مردی ماهیگیر، حکیم را دید و از کار او تعجب کرد؛ وقتی به شهر بازگشت، دربارهٔ حکیم با دیگران صحبت کرد.
خبر، خیلی زود درمیان مردم شهر پخش شد و به گوش امیر رسید. کوچک و بزرگ به دیدن حکیم آمدند.
امیر شهر از او پرسید: «تومرد دانایی هستی. اینجا چه میکنی؟ چرا این سخنان را روی زمین مینویسی؟»
مبلغ قابل پرداخت 7,900 تومان
برچسب های مهم